
آسمان را بنگرکه هنوز بعد صدها شب و روز
مثلِ آنروزِ نخست
گرم و آبی پر از مهروصفا بما می خندد
یا زمینی را که دلش
از سردیِ شبهایِ خزان نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شدو
نفسی از سر امید کشید..
ودرآغازِ بهار
دشتی از یاسِ سپید زیرِ پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز
پرِ از امینیت و احساس خداست....